بخش بزرگی از جواب سوال چگونه مشکلات را حل کنیم ، تعمق کردن است، تعمق کردن ابزار قدرتمندی است برای موفقیت، که بسیار کم استفاده می شود. با تعمق راه حل ها و روش ها را خواهیم یافت. برعکس این قضیه این است که بخواهیم با زور به جواب برسیم مانند زمانی که می خواهیم با قدرت اراده بخوابیم.


تعمق کردن یعنی «ژرف اندیشیدن»، «غور کردن»، «فرو رفتن در فکر» و به طور کلی عمیق فکر کردن به یک موضوع را تعمق می گویند که نقطه مقابل «سطحی فکر کردن» است.


تصور کنید دانشجویی که در طول ترم، غیبت زیادی داشته است، هیچی درس نخوانده و حالا سر جلسه امتحان است و از طرفی جواب سوالات را هم نمی داند و حدود یک ساعت و نیم زمان دارد که جواب سوالات را بنویسد وگرنه مردود خواهد شد، (چقدر آشناست!) اگر به کمک امدادهای غیبی (تقلب) امیدوار نباشد، مجبور است با همان اطلاعاتی کمی که دارد جواب سوالات را بنویسد.

به نظر شما نتیجه این امتحان چه خواهد بود؟

پیش بینی آن خیلی هم سخت نیست، او باید جواب سوالاتی را بنویسد که بالاتر از میزان اطلاعات و دانسته های او است، در این حالت یا نمی تواند جواب سوالات را بنویسد، یا اگر هم بنویسد معمولا جواب ها کاملا بی ربط است و احتمال اینکه بتواند با فکر کردن جواب درست را بیابد تقریبا در حد صفر است، طبیعی است که قبول نشود.


زمانیکه برای ما مشکلی پیش می آید، دائم از خودمان می پرسیم که چگونه مشکلات را حل کنیم ، نگران هستیم و می خواهیم سریع از شر این مشکل خلاص شویم، درست مانند این است که سر جلسه امتحان هستیم و جواب سوالات را نمی دانیم، به هیچ منبعی هم دسترسی نداریم و نگران نتیجه هستیم.


حالا اگر همین دانشجو در جلسه ی امتحان نباشد و بخواهد جواب آن سوال را بیابد چه؟

مسلما در این حالت امکانات زیادی در اختیار دارد. می تواند از طریق کتاب، جزوه، استاد، دوستان، اینترنت و … جواب را بیابد. در این حالت دست او کاملا باز است.


وقتی تعمق می کنیم مانند این است که ذهن ناخودآگاه شما در همین حالت قرار دارد. اگر زمان کافی به او بدهید از طریق منابعی که در اختیار دارد می تواند راه حل ها و روش های مناسب برای حل مشکلات را بیابد.


ما در حالت آرامش ذهنی قادریم مسائل، حتی سهم خودمان را در مسائل، راه ها و روش های جدید و حتی کارهایی که انجام داده ایم و مشکلات را که بوجود آورده ایم را به روشنی ببینیم. تعمق به ما اجازه احساس محدودیت هایی که به خود تحمیل کرده ایم و شناخت بعضی از نقاط کور در فکرمان را می دهد.


اکثرا زمانیکه به زور به دنبال جوابی هستیم، به فکر کردن خود شدت می بخشیم. یعنی سعی می کنیم فعالانه جواب را بیابیم و مشکل را حل کنیم مانند زمانیکه سعی می کنیم با قدرت اراده بخوابیم. فکر می کنیم، فکر می کنیم و باز هم فکر می کنیم و نهایتا در این جریان گرفتار می شویم و به این معتقد هستیم که اگر به جواب برسیم موفق شده ایم وگرنه شکست خورده ایم.


وقتی به طور فعالانه فکر می کنیم معمولا به چیزهایی فکر می کنیم که از قبل می دانیم یعنی روش هایی که با آن آشنا هستیم. می خواهیم با همان آگاهی و دانشی که داریم هر طور شده مشکل را حل کنیم مانند زمانی که سر جلسه امتحان جواب سوال را نمی دانیم و به مغز خود فشار می آوریم که جواب آن را بیابیم. شاید از اینکه اکثر مشکلات با آرام گرفتن و از سر راه خود کنار رفتن قابل حل باشد جا بخورید و حتی تعجب کنید، زمانی که ذهنتان آرام می شود به چه آسانی ایده های جدید و خلاق، راه حل ها و روش ها پدیدار می شود.

اگر میخواهید بدانید راهکارهای حل مشکلات چیست، اینجا کلیک کنید.

مدیر هدف

موفقیت با مدیریت هدف