همه ما به طرز مشابهی به این دنیا می آییم: برهنه، هراسان و ناآگاه. بعد از آن ورود بزرگ، تمام زندگی ما تا پایان، مجموع کل انتخاب هایی است که می کنیم، انتخاب و تصمیم های ما می تواند بهترین دوست یا بدترین دشمن مان باشند، می توانند ما را به اهدافمان برسانند یا اینکه بفرستندمان به کهکشانی بسیار دور. «دارن هاردی»


مطمئنا همه تصمیم هایی که ما می گیریم، سرنوشت ساز نیستند ولی زمان هایی وجود دارد که باید تصمیم بگیریم از بین گزینه های موجود کدام را انتخاب کنیم و هر تصمیم می تواند مسیر زندگی ما را تغییر داده و در نهایت سرنوشت ما را رقم بزند.

برای اینکه بدانیم چگونه بهترین تصمیم را بگیریم ، روش های زیادی وجود دارد، بعضی آنها ساده و بعضی دیگر بسیار پیچیده و سخت هستند، بعضی تاثیرگذار بعضی با تاثیر کم، مهم این است که هر روشی را انتخاب می کنید بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید و آن را به مرحله اجرا بگذارید.

در ادامه می خواهم به یک روش ساده اما بسیار قدرتمند و تاثیرگذار بپردازم که می تواند گرفتن تصمیم را در لحظات سخت و پیچیده، ساده تر کند و به کمک آن بتوانیم تصمیم های بهتری را در زمان کمتر و با قاطعیت بیشتر بگیریم.


عملکرد مغز

قبل از اینکه به توضیح این روش بپردازیم، لازم است کمی در مورد روش کار مغزمان بدانیم، مغز ما از دو نیم کره راست و نیم کره چپ تشکیل شده است، نیم کره چپ منطقی، محاسبه گر، به دنبال دلیل و با اعداد و احتمالات سر و کار دارد، نیم کره راست با احساسات، عواطف، هنر و تخیلات سر و کار دارد.

تصمیم هایی که می گیریم خیلی مواقع به عادت ها، فیلترهای مغزی و شرایط ما در آن لحظه بستگی دارد.


فرض کنید ۵ تا قورباغه درون یک برکه روی یک زنبق آبی نشسته اند، یک از آنها تصمیم می گیرید به درون آب بپرد، حالا چند تا قورباغه روی زنبق آبی قرار دارند؟

ادامه مطلب را از اینجا بخوانید

موفقیت با مدیریت هدف